درد بی درمان یعنی عاشقی
گفت پیری
درد بی درمان بگیری بچه جان
او دعای کار سازی کرد
و من عاشق شدم
گفت پیری
درد بی درمان بگیری بچه جان
او دعای کار سازی کرد
و من عاشق شدم
چگونه از تو بگویم
به دیگری که بفهمد
برای اهل کلیسا
اذان چه فایده دارد
محمدرفیعی
گفتند که نامحرمی و بوسه حرام است
دل گفت که محرم تر از این عشق کدام است
بوسیدم و لب دادم و آغوش کشیدم
نامحرم من
محرمی و کار تمام است
پیکر نیم زنده ام اینک حال و احوال زرد میگیرد
آنچنان مرگ را می آغوشم که تن مرگ درد میگیرد
علیرضا آذر
من ارگ بمم
خشت به خشتم متلاشی
تو نقش جهان
هر وجبت ترمه و کاشی
در هر نفس این است
دعاهایم همه جانا
در زیر و بم زندگی
آزده نباشی
تو نباشی تمام این دنیا
مملو از مردهای بیمار است
تو نبودی اذیتم کردند
زندگی سخت کودک آزار است
علیرضا آذر
خوش به حال دل فرهاد که در مدت عمر
مزه تلخ ترین خاطره اش شیرین است
درآیینه یک مرد شکسته است هنوز
مرد است از پا نشسته است هنوز
یک مرد که از چشم تو افتاد شکست
مرد است ولی خانه ات آباد شکست
علیرضا آذر
منکه بیچاره شدم کاش ولی هیچ دلی
گیر لحن بم مردانه ی محکم نشود
بوسه هایت شوک برای قلب بیمار من است
ایست قلبی کرده ام
یک شوک دیگر واجب است