My WorDs

صفحه اصلی آرشیو مطالب تماس با من پروفایل قالب وبلاگ

صحنه از علیرضا آذر

نتیجه تصویری برای شعر صحنه از آذر

لبخند مرا بس بود آغوش لهم میکرد
آن بوسه مرا میکشت لب منهدمم میکرد
آن بوسه و آن آغوش قتاله و مقتل بود
در سیر مرا کشتن این پرده ی اول بود
هرکس غم خود را داشت هرکس سر کارش ماند
من نشئه ی زخمی که یک شهر خمارش ماند

 

یا کُنج قفس یا مرگ این بخت کبوتر هاست
دنیا پُل باریکی بین بد و بدترهاست
ای بر پدرت دنیا آن باغ جوانم کو
دریاچه ی آرامم کوه هیجانم کو
بر آینه ی خانه جای کف دستم نیست
آن پنجره ای را که با توپ شکستم نیست
پشتم به پدر گرم و دنیا خود ِ مادر بود
تنها خطر ممکن اطراف سماور بود
از معرکه ها دور و در مهلکه ها ایمن
یک ذهن هزار آیا از چیستی آبستن
یک هستی سردستی در بود و عدم بودم
گور پدر دنیا مشغول خودم بودم
هر طور دلم میخواست آینده جلو میرفت
هر شعبده ای دستش رو میشد و لو میرفت
صد مرتبه میکشتند یکبار نمیمردم
حالم که بهم میریخت جز حرص نمیخوردم
آینده ی خیلی دور ماضی بعیدی بود
پشت در آرامش طوفان شدیدی بود
آن خاطره های خشک در متن عطش مانده
آن نیمه ی پُر رنگم در کودکی اش مانده
اما منه امروزی کابوس پُر از خواب است
تکلیف شب و روزم با دکتر اعصاب است
نفرین کدام احساس خون کرد جهانم را
با جهد چه جادویی بستند دهانم را
من مرد شدم وقتی زن از بدنش سر رفت
وقتی دو بغل مهتاب از پیرهنش سر رفت
اندازه ی اندوهم اندازه ی دفتر نیست
شرح دو جهان خواهش در شعر میسر نیست
یک چشم پُر از اشک و چشم دگرم خون است
وضعیت امروزم آینده ی مجنون است
سر باز نکن ای اشک از جاذبه دوری کن
ای بغض پُر از عصیان این بار صبوری کن
من اشک نخواهم ریخت این بغض خدادادی ست
عادت به خودم دارم افسردگی ام عادی ست
پس عشق به حرف آمد ساعت دهنش را بست
تقویم به دست خویش بند کفنش را بست
او مُرده ی کشتن بود ابزار فراهم کرد
هوای هزاران سیب قصد منه آدم کرد
لبخند مرا بس بود آغوش لهم میکرد
آن بوسه ما میکشت لب منهدمم میکرد
آن بوسه و آن آغوش قتاله و مقتل بود
در سیر مرا کشتن این پرده ی اول بود

تنها سر من بین این ولوله پایین است
با من همه غمگینن تا طالع من این است
در پیچ و خم گله یکبار تو را دیدم
بین دو خیابان گُرگ هی چشم چرانیدم
محض دو قدم با تو از مدرسه در رفتم
چشمت به عروسک بود تا جیب پدر رفتم
این خاصیت عشق است باید بلدت باشم
سخت است ولی باید در جذر و مدت باشم
هرچند که بی لنگر هرچند که بی فانوس
حکم آنچه تو فرمایی ای خانوم اقیانوس
کشتی و گذر کردی دستان دعا پشتت
بر گود گلویم ماند جا پای هر انگشتت
از قافله جا ماندم تا همقدمت باشم
تا در طبق تقسیم راضی به کمت باشم
آفت که به جانم زد کِشتم همه گندم شد
سهم کم من از سیب نان شب مردم شد
ای بر پدرت دنیا آهسته چه ها کردی
بین منو دیروزم مغلوبه به پا کردی
حالا پدرم غمگین مادر که خودآزار است
تنهایی بی رحمم زیر سر خودکار است
هر شعر که چاقیم از وزن خودم کم شد
از خانه به ویرانه از خانه به ویرانه از خانه به ویرانه ، تکرار سلوکم شد
زیر قدمت بانو دل ریخته ام برگرد
از طاق هزاران ماه آویخته ام برگرد
هرچیز به جز اسمت از حافظه ام تُف شد
تا حال مرا دیدند سیگار تعارف شد

گیجی نخ اول خون سرفه ی آخر شد
خودکار غزل رو کرد لب زهر مکرر شد
گیجی نخ دوم بستر به زبان آمد
هر بالش هرجایی یک دسته کبوتر شد
گیجی نخ سوم دلشور برش میداشت
کوتاهی هر سیگار با عمر برابر شد
گیجی نخ بعدی در آینه چین افتاد
رویی که کنارم بود هذیان مصور شد
در ثانیه ای مجبور نبض از تک و تا افتاد
اینگونه مقدر بود اینگونه مقرر شد
ما حاصل من با توست قانون ضمیر این است
دنیای شکستن هاست ما جمع مکثر شد
سیگار پس از سیگار کبریت پس از کبریت
روح از ریه ام دل کند در متن شناور شد
فرقی که نخواهد کرد در مُردن من
تنها با آن گره ابرو مردن علنی تر شد
یک گام دگر مانده در معرض تابوتم
کبریت بکش بانو من بشکه ی باروتم
هر کس غم خود را داشت هرکس سر کارش ماند
من نشئه ی زخمی که یک زخم خمارش ماند
چیزی که شکستم داد خمیازه ی مردم بود
ای اطلس خواب آلود این پرده ی دوم بود

هرچند تو تا بودی خون ریختنی تر بود
از خواهر مغمومم سیگار تنی تر بود
هرچند تو تا بودی هر روز جهنم بود
این جنگ ملال آور بر عشق مقدم بود
هرچند تو تا بودی ساعت خفقان بود و
حیرت به زبان بود و دستم به دهان بود و
چشمم به جهان بود و بختک به شبم آمد
روزم سرطان بود و جانم به لبم آمد
هرچند تو تا بودی دل در قدحش غم داشت
خوب است که برگشتی این شعر جنون کم داشت
ای پیکر آتش زن بر پیکره ی مردان
ای سقف مخدرها جادوی روان گردان
ای منظره ی دوزخ در آینه ای مخدوش
آغاز تباهی ها در عاقبت آغوش
ای گاف گناهی ها ای عشق بانوی بنی عصیان
ای گندم قبل از کشت ای کودکی شیطان
ای دردسر کش دار ای حادثه ی ممتد
ای فاجعه ی حتمی قطعیت صد در صد
ای پیچ و خم مایوس دالان دو سر بسته
بیچارگی سیگار در مسلخ هر بسته
ای آیه ی تنهایی ای سوره ی مایوسم
هرقدر خدا باشی من دست نمیبوسم

ای عشق پدر نامرد سر سلسله ی اوباش
این دم دمه ی آخر را این بار به حرفم باش
دندان به جگر بگذار یک گام دگر باقی ست
این ظرف هلاهل را یک جام دگر باقی ست
دندان به جگر بگذار ته مانده ی من مانده
از مثنوی بودن یک بیت دهن مانده
دنیا کمکم کرده است از جمع کمم کرده است
بی حاصل و بی مقدار یک صفر پس از اعشار
یک هیچ عذاب آور آینده ی خواب آور
لیوان پُر از خالی دلخوش به خوش اقبالی
راضی به اگر شاید هرچیز که پیش آید
سرگرم سرابی دور در جبر جهان مجبور
لبخندی اگر پیداست از عقده گشایی هاست
ما هر دو پُر از دردیم صدبار غلط کردیم
ما هر دو خطا کاریم سرگیجه ی تکراریم
من مست و تو دیوانه مارا که برد خانه
دلداده و دلگیرم حیف است نمیمیرم

ای مادر دلتنگم دل باز ترین تابوت
دروازه ی ازناسوت تا شعشعه ی لاهوت
بعد از تو کسی آمد اشکی به میان انداخت
آن خانوم اقیانوس کابوس به جان انداخت
ای پیچ و خم کارون تا بند کمربندت
آبستن از طغیان الوند و دماوندت
جانم به دو دست توست آماده ی اعجازم
باید منو شعرم را در آب بیاندازم
دردی که به دوشم ماند ازکوه سبک تر نیست
این پرده ی آخر بود اما غم آخر نیست
دستان دلم بالاست تسلیم دو خط شعرم
هرآنچه که بودم هیچ این بار فقط شعرم

[ جمعه 17 مهر 1394برچسب:,
] [ 17:20 ] [ ... FTM .... ] [ ]

به کجا چنین شتابان ؟

 

نتیجه تصویری برای تصویر تنهایی دخترانه

به کجا چنین شتابان ؟

گون از نسیم پرسید  : دل من گرفته زینجا

هوس سفر نداری  ، ز غبار این بیابان ؟

همه آرزویم ،  اما  ،  چه کنم که بسته پایم

به کجا چنین شتابان ؟

به هر آن کجا که باشد به جز این سرا سرایم

سفرت به خیر !  اما تو  دوستی   خدا را

چو  ازین  کویر وحشت ،  به سلامتی گذشتی

به شکوفه ها ، به باران ،  برسان سلام ما را

[ سه شنبه 24 شهريور 1394برچسب:,
] [ 16:5 ] [ ... FTM .... ] [ ]

فلسفه ی شگفت

نتیجه تصویری برای تصاویر تنهایی دخترانه

شب در خم گیسوی تو عابر میشد

با هرنفست بهار ظاهر میشد

ای فلسفه ی شگفت ، افلاطون هم

با دیدن چشمان تو عاشق میشد

 

[ سه شنبه 24 شهريور 1394برچسب:,
] [ 15:41 ] [ ... FTM .... ] [ ]

اشک ندارم

نتیجه تصویری برای تصاویر تنهایی پسرانه

هرشب ز عشق تو من خواب ندارم

فکر دل من کن که دگر تاب ندارد

بس گربه نمودم ز فراق عشقت

چشم به زبان آمد و گفت اشک ندارم

[ سه شنبه 24 شهريور 1394برچسب:,
] [ 15:39 ] [ ... FTM .... ] [ ]

بوسه بدهکار منی

نتیجه تصویری برای تصاویر تنهایی پسرانه

بگذار لبم همیشه مستت باشد

وین حال خراب ناز شصتت باشد

شش ماه و دوشب بوسه بدهکار منی

گفتم که حساب کار دستت باشد

[ سه شنبه 24 شهريور 1394برچسب:,
] [ 15:37 ] [ ... FTM .... ] [ ]

صنعت شیوای مراعات نظیر

نتیجه تصویری برای تصاویر تنهایی پسرانه

استاد به من گفت مثالی بزنم

از صنعت شیوای مراعات نظیر

گفتم لب و آغوش و تو ، اما استاد

آهسته به گوش خسته ام گفت بمیر

 

فاطمه فراهانی

[ سه شنبه 24 شهريور 1394برچسب:,
] [ 15:35 ] [ ... FTM .... ] [ ]

تو را بی روسری دیدم

نتیجه تصویری برای تصاویر تنهایی دخترانه

تو را بی روسری دیدم

عجب طوفان دلچسبی

تشکر باد تابستان

مراد این دلم دادی

[ سه شنبه 24 شهريور 1394برچسب:,
] [ 15:33 ] [ ... FTM .... ] [ ]

بازهم کشته و بازنده ی این جنگ منم

نتیجه تصویری برای تصاویر چشم زیبا

بازهم کشته و بازنده ی اسن جنگ منم

که تو با لشکر چشمانت و من یک نفرم

[ سه شنبه 24 شهريور 1394برچسب:,
] [ 15:30 ] [ ... FTM .... ] [ ]

از خواب بیدارم کنید

نتیجه تصویری برای تصاویر تنهایی دخترانه

شوق شهرت رفت و ذوق آرزوها هم که مرد

موی کم کم شد سپید ، از خواب بیدام کنید

 

معینی کرمانشاهی

[ سه شنبه 24 شهريور 1394برچسب:,
] [ 15:28 ] [ ... FTM .... ] [ ]

مثل کوچه ی بن بست شده ام

نتیجه تصویری برای تصاویر تنهایی دخترانه

مثل یک کوچه ی بن بست خرابت شده ام

گاهی از من بگذر حسرت عابر سخت است

[ سه شنبه 24 شهريور 1394برچسب:,
] [ 15:27 ] [ ... FTM .... ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد

درباره وبلاگ



سخت است که معتاد نگاهی شده باشی دیوانه ی چشمــان سیاهی شده باشــی اینکــه پســر رعیت ده باشی و آنوقت- دلداده ی تک دختر شاهـی شده باشـی در پیچ و خم عشق به سختی به در آیی - از چاله،، ولی راهی چاهی شده باشی از دور تو را محکم و چون کوه ببینند در خویش شبیه پر کاهی شده باشی مانند دلیری که به دستش سپری نیست بازیچه ی دستان سپاهی شده باشی یـک عُمر بجنگی و در آخــر نتوانـی - تا نااامزد آن که بخاهی شده باشی سخت است که ماه تو سراغ تو نیایـد آنگاه که در حوضچه ماهی شده باشی

نویسندگان

... FTM ....

آخرین پست ها

کسی که به سرنوشت خاکیم قرعه ای خواهذ زد
من سوالم
کیستم ؟
هرچه بود
در تن فکرهای من
من اینجا بس دلم تنگ است
باورکن....
نمیدانم چرا
نتوانم نتوانم
بانو از علیرضا آذر
صحنه از علیرضا آذر
به کجا چنین شتابان ؟
فلسفه ی شگفت
اشک ندارم
بوسه بدهکار منی
صنعت شیوای مراعات نظیر
تو را بی روسری دیدم
بازهم کشته و بازنده ی این جنگ منم
از خواب بیدارم کنید
مثل کوچه ی بن بست شده ام

پیوندهای روزانه

حمل ارسال خرید ماینر از چین
حمل و نقل هوایی چین
پایه گردان چرخشی خورشیدی
یکانسر
آی کیو مگ
ریحون مگ
مجله خبری کسب و کار برتر
تیزر تبلیغاتی رایگان
فروش مواد ازمایشگاهی
دانلود انیمیشن و کارتون جدید
آرشيو پيوندهاي روزانه

آرشیو ماهانه

آذر 1394
مهر 1394
شهريور 1394
مرداد 1394
تير 1394
خرداد 1394

پیوندها

ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
سایت عاشقانه
سرزمین ایگوانا
رنگ خدا
دلنوشته
عاشقانه ها
مطالب خنده دار
پریز تایمر دار دیجیتال

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان دنیای شعر و آدرس ehsasdeltangi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب لوکس بلاگ|قالب وبلاگ عاشقانه حرف های من لوکس بلاگ|قطعات پمپ شناور|تور لحظه آخری کیش
خرید کارت شارژ ایرانسل
ثبت شرکت | چارتر|عکس دختر
فلش مموری تبلیغاتی|طراحی وب سایت آی وحید
شارژ برگر مرکز شارژ مستقیم

سایت آوازک

مشاوره حقوقی|دوربین چشمی
فال حافظ|اخبار روز|تور ارمنستان
خرید عایق رطوبتی|دستگاه تصفیه آب خانگی
دوربین مداربسته تحت شبکه|چت
چت روم فارسی|چراغ دیواری iranarchitects|ارسال اس ام اس تبلیغاتی

دیگر امکانات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 103
بازدید کل : 53146
تعداد مطالب : 185
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

کد آهنگابزار وب مستر دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

دریافت کد خداحافظی

دریافت کد خداحافظی

داستان روزانه
داستان کوتاه روزانه



در اين وب
در كل اينترنت
  • قالب وبلاگ
  • ساعت فلش

    پیچک

    طراح قالب: آوازک

    [ طراح قالب: آوازک ]
    [ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ]